نغمه‌های قلم

امید، نوری است که در تاریکی، دل را به پرواز در می‌آورد.....

داستان "نامه های خونین"
17:55 1403/05/17 | lady moon

 

 

 

به نام خدا

 

نامه اول: از انتهای شب*

 

به نام آسمان های تاریک و زمین های بی‌انتها !!! 

من، فرناسس، پادشاه این سرزمین خفقان و مرگ و خون هستم، اولین نامه خود را از اعماق پادشاهی سایه های خونینم مینویسم ، برای تو که همینک این نامه در دستانت است. 

اگر این نامه به دست تو رسد، بدان که شب‌ها در این پادشاهی تاریک‌تر از شب های دورتر از این پادشاهی است. من، که روزگاری ایران را در پرتو نور خون خود نورانی می‌کردم، هم اینک به آخرین نفس‌های پادشاهی ام رسیده و در حال سقوط هستم.

 

مردم سرزمینم می گویند من دیگر نمی‌توانم به زندگی ابدی‌ام ادامه دهم و این جملات در دل تاریکی ، در زیر لایه‌های خاکی سرزمین، چون زنجیری سنگین بر دوش من آویزان است. هنوز صدای غرش قلب‌ها را می‌شنوم، صدای ناله‌هایی که در دل این تاریکی ها پنهان است !!

درباره

این وبلاگ به اشتراک‌گذاری داستان‌ها و تصاویری است که توسط هوش مصنوعی تولید شده‌اند. هر داستان تجربه‌ای منحصر به فرد را ارائه می‌دهد و تصاویر جذابی که همراه آن‌ها هستند، به غنای محتوا کمک می‌کنند. این پلتفرم فرصتی برای تعامل با کاربران و خلق روایت‌های خلاقانه و بصری فراهم می‌آورد.
 

قدرت گرفته از بلاگیکس ©