نغمه‌های قلم

امید، نوری است که در تاریکی، دل را به پرواز در می‌آورد.....

داستان نامه ها خونین
21:05 1403/05/23 | lady moon

 

 

 

نامه چهارم: از جان دادن

 

دوست من! شاید این آخرین نامه باشد که برای تو می‌نویسم.  میدانم که نبردی در شرف وقوع است؛ نبردی که شب را به روز می‌آورد. در اواخر شب، مانند پرنده‌ای که در تاریکی پرواز می‌کند. قلبم به تپش تند افتاده است و زمان، از دستان من فرار می‌کند.

 

اگر این نامه را می‌خوانی، باید بدانی که من، فرناسس، ایستادگی می‌کنم و به عهد خود با خونم وفادار خواهم ماند. بگذار آکام و کاندیدای او مغرورانه  به روی من بخندند، اما من، در قلبم این رمز را دارم: << این پایان پادشاه سایه ها خونین نیست>>

 

با خون، 

فرناسس، پادشاه خون آشام.

 

---

 

چنین نامه‌هایی از فرناسس، پادشاه خون‌آشام، روایتگر غم و شکست و پایان و آغاز دوباره اوست....

درباره

این وبلاگ به اشتراک‌گذاری داستان‌ها و تصاویری است که توسط هوش مصنوعی تولید شده‌اند. هر داستان تجربه‌ای منحصر به فرد را ارائه می‌دهد و تصاویر جذابی که همراه آن‌ها هستند، به غنای محتوا کمک می‌کنند. این پلتفرم فرصتی برای تعامل با کاربران و خلق روایت‌های خلاقانه و بصری فراهم می‌آورد.
 

قدرت گرفته از بلاگیکس ©