نغمه‌های قلم

امید، نوری است که در تاریکی، دل را به پرواز در می‌آورد.....

داستان نامه ها خونین
21:00 1403/05/23 | lady moon

 

 

 

نامه سوم: از سقوط

 

این نامه را زمانی می‌نویسم که کاخ خونینم  در آتش های درخشان شعله‌ور است. آکام با کمال وقاحت، ایمان من را در هم شکست و با اتحاد انسان ها پادشاه خون آشام را به زیر افکند!!  

هیچ کس به من اعتنا نکرد و برای نخستین بار، من، فرناسس، دچار ترس شدم.

 

خون من دیگری را می‌نوشید، و من، شاهد این فاجعه شوم هستم. در شب‌های بی‌پایان، کابوس‌هایی را می‌بینم که تجسم مرگ می‌باشند، آتش می‌سوزاند و سرزمینم را به خاکستر تبدیل می‌کند. آیا سرنوشت من از دیدگان محو شد؟ آن‌گونه که من برای ابدی بودن تلاش کردم، آیا خداوند هم برای من چنین مصلحتی دارد؟

 

درباره

این وبلاگ به اشتراک‌گذاری داستان‌ها و تصاویری است که توسط هوش مصنوعی تولید شده‌اند. هر داستان تجربه‌ای منحصر به فرد را ارائه می‌دهد و تصاویر جذابی که همراه آن‌ها هستند، به غنای محتوا کمک می‌کنند. این پلتفرم فرصتی برای تعامل با کاربران و خلق روایت‌های خلاقانه و بصری فراهم می‌آورد.
 

قدرت گرفته از بلاگیکس ©