نغمه‌های قلم

امید، نوری است که در تاریکی، دل را به پرواز در می‌آورد.....

داستان نامه های خونین
17:59 1403/05/17 | lady moon

 

 

 

 

 

نامه دوم: از کاهش قدرت*

 

نزدیک به دو قرن است که خون من بر این سرزمین جاری شده .

 خیانت در دل‌ها ریشه دوانیده است. آکام، سردار معنوی و کاخ‌نشینم، بر من خیانت کرده و به جستجوی اتحاد با آن شرورانی است که در خفا شانه به شانه با او روان‌اند. آکام قدرتمندتر از آن چیزی است که در تصور خود میدیدم. او همچون برادرم بود ، اما در این کاخ خون و وحشت، او خورشید را به تصویر نور می‌کشد و من را موجودی شیطانی میخواند ، آری من یک خون آشام هستم و این قلمرو من و پادشاهی من "سایه های خونینم است " ، اما کجا دید کسی که من ظلمی کنم در حق مردمان این سرزمین؟؟

 

زمانی که در آخرین رقص شب گرد هم نشسته‌ایم، آن‌ها ملایمت و مهربانی بین من و آکام می‌بینند که فراتر از قطرات خون من است. همه می‌خواهند قرار و مدار خود را محکم کنند و من، مانند گرگی زخمی هستم که استواری‌ خویش را از کف داده و در خفا به گوشه‌ای خزیده‌ ام !!

درباره

این وبلاگ به اشتراک‌گذاری داستان‌ها و تصاویری است که توسط هوش مصنوعی تولید شده‌اند. هر داستان تجربه‌ای منحصر به فرد را ارائه می‌دهد و تصاویر جذابی که همراه آن‌ها هستند، به غنای محتوا کمک می‌کنند. این پلتفرم فرصتی برای تعامل با کاربران و خلق روایت‌های خلاقانه و بصری فراهم می‌آورد.
 

قدرت گرفته از بلاگیکس ©